آیا فرهنگ ما که توسط اخلاق انصاف هدایت می شود، توانایی ما را برای عشق ورزیدن مختل می کند؟
عشق آگاپه(عشق الهی) شناخت و گرامی داشتن جوهر مشترک در همه است.
موانع آگاپ شامل فرهنگ دادن و گرفتن است که منجر به از دست دادن جامعه واقعی می شود.
عشق می تواند به اشکال مختلفی تجلی یابد، اما مسلماً خالص ترین چیزی که برای همه اساسی است، آگاپه است.
به نظر می رسد داشتن فرزند برای برخی افراد احساسات جدیدی را بیدار می کند. جدن یک شرکت چند میلیون دلاری را اداره می کند، همسری زیبا دارد و از آزادی سفر به دلخواه خود لذت می برد. جالب اینجاست که زندگی جیدن زمانی که پسرش را به دنیا آورد تغییر کرد. ارزشهای او تغییر کرد و او یک سازمان غیرانتفاعی با هدف راهنمایی پسران جوان از طریق ورزش راهاندازی کرد. او می گوید که هیچ چیز او را بیشتر از بودن در کنار پسرش خوشحال نمی کند. در حالی که همه والدین پس از بچه دار شدن چنین تحولی را تجربه نمی کنند، داستان جیدن نمونه ای منحصر به فرد از کشف عشق آگاپه است. عشق آگاپه در موقعیت ها و حوزه های مختلف زندگی بروز می کند. آبراهام جی. تورسکی، روانپزشک آمریکایی، ایده "عشق ماهی" در مقابل "عشق واقعی" یا "عشق آگاپه" را که در روانشناسی به آن اشاره می شود، معرفی می کند.
عشق ماهی در مقابل عشق واقعی
پسری بود که ماهی های زیبایی را در دریاچه دید و تصمیم گرفت آنها را از آب بیرون بیاورد، بپزد و بخورد. وقتی مردی پرسید چرا ماهی را خوردی، پسر پاسخ داد: "چون ماهی را دوست دارم." مرد به پسر گفت: تو ماهی را دوست نداری، تو خودت را دوست داری.
اگر پسر واقعاً ماهی را دوست داشت، آن را در دریاچه رها می کرد و از آن پرورش می داد. نگرانی او بیشتر برای لذت خود بود، و بنابراین ماهی صرفا وسیله ای برای لذت خودخواهانه او بود. عشق آگاپه عشقی است به شخص دیگری که در آن بخشنده از صمیم قلب از روند دادن آن عشق لذت می برد.
"من فقط تو را دوست دارم و نه هیچ کس دیگری"
اریش فروم، روانشناس اجتماعی، دیدن اینکه مردم عاشق می شوند و ادعا می کنند که شریک زندگی خود را «و هیچ کس دیگری» دوست دارند، کاملاً متناقض است و فکر می کند که این دلیلی بر شدت عشق آنهاست. اما اگر واقعاً به شریک زندگی خود عشق بورزی، به همه عشق بورزی. فروم می گوید، "اگر بتوانم به دیگری بگویم "دوستت دارم"، باید بتوانم بگویم "من همه را در تو دوست دارم، من از طریق تو جهان را دوست دارم، من در تو نیز خودم را دوست دارم." که اگر واقعاً کسی را دوست دارید، همان عشق را نسبت به بقیه خواهید داشت. اگر یک غریبه را به اندازه شریک زندگی خود دوست ندارید و به او اهمیت نمی دهید، پس نمی دانید عشق چیست. عشق احساس نگرانی برای دیگری، توانایی دیدن از منظر او و داشتن میل به مراقبت از آنها است. عشق آگاپه سطح پایه عشق در زیر همه چیز است. همانطور که گفته شد، عشق در هر رابطه پویا متفاوت به نظر می رسد.
اهمیت عشق به خود
ویلیام جیمز، روانشناس آمریکایی، دوست داشتن شریک زندگی یا خانواده را اما عدم گسترش آن عشق به یک غریبه را به عنوان «تقسیم کار» توصیف می کند. او استدلال می کند که چنین محبت انتخابی نشان دهنده ناتوانی در عشق واقعی است، زیرا عشق واقعی باید همه افراد، از جمله خود شخص را در بر بگیرد. این ایده تأیید می کند که اگر عشق آگاپه واقعاً تجسم یافته است، باید شامل عشق به خود نیز باشد. عشق به خود به همان اندازه که برای دیگران قائل است، میزان شفقت و احترام را برای خود دارد. عشق به خود پیش درآمدی برای توانایی سرازیر کردن عشق به بیرون در جهان است. همانطور که در حال حاضر مشهود است، عشق آگاپه پسا دوسوگرا است، فراتر از جدایی و گرامی داشتن یکسانی ظریفی که در همه چیز وجود دارد.
منبع عشق
فروم اساساً می گوید که برای تجربه عشق بیشتر در زندگی خود، باید ظرفیت خود را برای دوست داشتن افزایش دهیم. او توجه را به تمایز بین جستوجوی «شیء» برای عشق در مقابل آموزش «عملکرد» درونی ما به عشق جلب میکند. این ایده ممکن است با مفاهیم مدرن عشق در تضاد باشد، جایی که تصور میشود عشق زمانی ظهور میکند که شما شیء مناسب را ملاقات میکنید: یک فرد رویاپرداز، فردی با پیوندهای ژنتیکی، یا کسی که برای او احساس بدی دارید. از سوی دیگر، آموزش کارکرد عشق به این معنی است که عشق به یک «ابژه» عشق وابسته نیست، بلکه آگاهی شما نسبت به جهانی است که به طور خودکار دوست دارد. فروم از آن به عنوان "نگرش، جهت گیری نسبت به جهانی که واقعاً عاشقانه است" یاد می کند.
موانع عشق
فروم خاطرنشان میکند که یکی از موانع عشق واقعی این است که مردم اغلب مشکل عشق را بهعنوان تمایل به دوست داشته شدن میبینند، نه تمرکز بر دوست داشتن خود. این میل به دوست داشته شدن اغلب به طور خودکار از طریق غرایز حیوانی ما دنبال می شود. برای مردان، این امر بهعنوان مطلوبتر کردن خود از طریق موفقیت، و برای زنان، از طریق جذابیت فیزیکی ظاهر میشود. ما تلاش می کنیم مهارت های اجتماعی خود را بهبود بخشیم، موقعیت خود را افزایش دهیم و خودمان را جذاب تر کنیم، فکر می کنیم که باعث جذب عشق می شود. مطمئناً لذت را به خود جلب می کند، اما آیا عشق آگاپه ای را که در این مقاله بررسی شده است ایجاد می کند؟
به نظر نمی رسد جامعه به طور موثر عشق آگاپ را ترویج کند. در عوض، فرهنگ اخلاق انصافی شکل گرفته است که بر مبادله برابر به جای نگرانی واقعی تاکید دارد. بر اساس اصول اخلاقی انصاف، اگر همسایهام ماکارونی به من بدهد، من با دادن کلوچههایی با ارزش برابر پاسخ میدهم – نه بیشتر، نه کمتر. در مقابل، عشق آگاپ شامل یک نگرانی واقعی و فداکارانه برای دیگران است که در ازای آن هیچ انتظاری نداریم.
مشکل دیگری که در جامعه مطرح می شود، لذت و راحتی بیش از حد است که تقریباً برای هر طبقه اجتماعی قابل دسترسی است. ما با فعالیتهای لذتبخش فوری به چپ و راست بمباران میشویم که احساسات عمیق تنهایی و قطع ارتباط ما را پنهان میکنند. مصرف زیاد باعث می شود در جایی که هستیم آنقدر احساس راحتی کنیم که ممکن است تمایل واقعی خود را برای رشد از طریق تعالی و وحدت درک نکنیم. ما به متوسط بودن رضایت می دهیم و با راحتی های بی روح خوب رفتار می کنیم و با دنیا مانند کیکی که باید مصرف شود رفتار می کنیم.
راه های رسیدن به عشق
آگاهی لحظه حال: اگرچه ما در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم که با جوهر واقعی عشق در تضاد است، اما همچنان این انتخاب را داریم که عشق را تجسم کنیم. هیچ مسیر خطی یا روشنی به سوی عشق وجود ندارد، اما فروم چند نکته را ارائه می دهد: اول، او بر اهمیت آگاهی از لحظه حال تأکید می کند. وقتی در لحظه حال زندگی می کنیم، سطحی از سرزندگی داریم که تمرکز مناسب را ایجاد می کند. این تمرکز برای دوست داشتن هر چیزی اساسی است زیرا به ما امکان می دهد فعال، درگیر و سازنده باشیم.
رهایی از کسالت: فروم توضیح می دهد که با تمرکز مناسب رهایی از کسالت حاصل می شود. کسالت و تنبلی نقطه مقابل عشق مولد هستند. فروم میگوید: «زیرا اگر تنبل باشم، اگر در حالت آگاهی، هوشیاری و فعالیت دائمی نباشم، قادر به برقراری ارتباط فعالانه با شخص مورد علاقهام نیستم. خواب تنها موقعیت مناسب عدم تحرک است. وضعیت هوشیاری حالتی است که تنبلی نباید جایی در آن داشته باشد... مردم امروز در هنگام بیداری نیمه خواب هستند و در هنگام خواب یا زمانی که می خواهند بخوابند نیمه بیدار هستند. آگاهی کامل شرط بی حوصلگی یا ملال آور بودن است – و در واقع بی حوصلگی یا ملال آور نبودن یکی از شروط اصلی دوست داشتن است.
ملاقات عمیق با خود: در نهایت، یکی از کلیدهای عشق ورزیدن با سطح ارتباط درونی با دنیا تعیین می شود. عشق در فکر نیست، بلکه در احساس وجود دارد. اصل سطح ارتباط ما با جهان این است: هر چه عمیقتر خود را از نظر عاطفی ملاقات کنیم، عمیقتر میتوانیم دیگران را ببینیم و ملاقات کنیم. این ایده اغلب دلیلی است که مدیتیشن به شدت مدعی است، زیرا هدف مدیتیشن گاهی اوقات خاموش کردن قوه تفکر و بیدار کردن قوه احساس است.
اگر بخواهیم همه چیز را با هم جمع کنیم، آگاپه عشق به دوست داشتن است تا اینکه به دنبال دوست داشته شدن باشد. شکایت از کمبود عشق این نیست که فرد مناسبی نیامده است، بلکه این است که توانایی خودمان برای دوست داشتن ضعیف است. جامعه امروزی تحت سلطه دادن و گرفتن است که خطر کاهش جوهر واقعی عشق را دارد، اما ما همچنان می توانیم هنر دوست داشتن را بیاموزیم. عشق میتواند به اشکال مختلفی تجلی یابد، اما مسلماً خالصترین چیزی که برای همه اساسی است، آگاپ است - بی خود، عشقی که از خودمان به خانواده، جامعه، حیوانات و جهان گسترش مییابد.
الهام بهادری
امتیاز :
میانگین امتیاز 0.0 بر اساس 0 نظر
نظرات